سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جاده مه گرفته

صبح 21/11/85 بود که تصمیم به ساختن وبلاگم کردم...اولین پستم رو گذاشتم:

سلام من متولد شدم .... نمی ایین تولدم رو تبریک بگین ؟؟؟ 

اولش فقط می خواستم شعر بنویسم ولی دیدم از شعر و شاعری هیچی در نمی یاد...

نکه مخالف شعر باشم ها! نه!

فقط بعد از یه مدتی زدم تو خط هر چی می خواهد دل تنگت بگو!

حالا داره 3 سال از اون جریان می گذره وبلاگم 3 سالشو تموم کرده و داره می ره توی 4 سال...

وبلاگم عین یه بچه بود! اول که متولد شده بود نمی تونست حرف بزنه ، بعدش شد یه کودک نوپا که هی می خورد زمین...کم کم بزرگ و بزرگ و بزرگ تر شد... وحالا که 4 ساله شد دیگه می تونه هم حرف بزنه و هم بدوه...

 تازه شده عین یه بچه ی بلا و بازی گوش که باید همیــــــــــــــــــــشه یه بزرگتر بالا سرش باشه تا نزاره بخوره زمین و دستشو بگیره... شما ای دوست عزیز، بزرگتر وبلاگ من هستید! مواظبش باشید...

 

تولد تولد تولدت مبــــــــــــــــــــــــــارک ... مبـــــــــــــــــــــــــارک مبارک تولدت مبارک...

بیـــــــــــــا شمعا رو فوت کن تا صد سال زنده باشـــــــی! !

خودم که فکر نکنم تا اون موقع زنده باشم ! آخه وبلاگم از خودم 15 سال کوچیکتره ولی می دم نوه ام بگردونتش 

 



نوشته شده در سه شنبه 88 بهمن 20ساعت ساعت 10:8 صبح توسط همرنگ دریا| نظر

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin