سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جاده مه گرفته

سلام
یه قرار خودمونی برای تجدید خاطرات باهم بودن
پنجشنبه 15 مهر ساعت 10 صبح
حرم حضرت عبدالعظیم
... به بقیه دوستای وبلاگی هم خبر بدید .


...


از
بعد از اردو همدیگه رو ندیده بودیم. دلم براش یه ذره شده بود. بعد از 6-7
ماه قرار گذاشتیم همدیگه رو ببینیم. پس هماهنگ شدیم و این پیامک رو برای
همسفرای تهرانی که شماره شونو داشتیم فرستادیم.


...


دیر شده بود. با عجله رفتم توحرم. اومدم اذن دخول و فاکتور بگیرم و به یه سلام اکتفا کنم که یهو :
« سلام خانوم . ببخشید میشه یه اذن دخول بخونی ؟ من عینکمو خونه جا گذاشتم چشام خوب نمی بینه ! »
یعنی کجا؟ اجازه گرفتی داری میای تو حرم ما؟ جانب ادب رو رعایت کن !
و  :
بسم الله و بالله و فی سبیل الله وعلی ملة رسول الله ...


...


- سلام، من روبروی ضریحم. تو کجایی؟
- منم که روبروی ضریحم !


...


از بچه ها هیچ کس نیومده بود. فقط من بودم و خودش. حتی مخ تش و تسنیم و سیبهای کال هم که قرار بود بیان نیومدن!
کلی
باهم گپ زدیم. از گفته ها و نگفته ها حرف زدیم. خاطرات باهم بودن رو مرور
کردیم و جای بقیه بچه ها رو خالی. از بچه های گل مشهد، سر اتوبوس گرفته تا
ته اتوبوس همه رو یاد کردیم.


خیلی وقت بود نرفته بودم حرم . دلم برای حضرت عبدالعظیم علیه السلام تنگ شده بود..+ +


جای همه تون خالی.
امروز به یادتون بودم : اللهم اجعل عواقب امورنا خیراً

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این پست کاملا ربوده شده می باشد!البته با اجازه نویسنده پست...(خوب دست و دلم به نوشتن نمی رفت !)

مامانیم کادوی تولدم برام یه دیوان حافظ گرفته بود،
داشتم بال در می آوردم!بهترین کادوی تولدی بود که امسال گرفتم...(البته بعد 3
ماه:دی)

دوتای نیت کردیم...باز کردم... این غزل حافظ
اومد(شبیه تو فیلم ها!!!!!)

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد      عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد

ارغوان جام عقیقی بسمن خواهد داد       چشم نرگس بشقایق نگران خواهد شد

این تطاول که کشید از غم او چون بلبل      تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد

....

قابل توجه مهاجر جانم!پستت رو تغییر
دادم!!!!!!!!!!!:دی




نوشته شده در جمعه 89 مهر 16ساعت ساعت 8:54 صبح توسط همرنگ دریا| نظر

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin