سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جاده مه گرفته

بگذار تا موسیقی عشق تو درون من راه پیدا کند. بگذار تا تپش های قلبت نیز مثل من دیوانه وتر شود. حالا تمتمی زمان گزارش می دهد که ما هر دو باید با هم باشیم من، من وتو، تو، تو ومن.
بگذار تا زیر پلک هایت مخفی شوم تا نگذارم نگاه دیگری به تو بیفتد. بگذار تا سایه تو باشم وپشت سرت تو را دنبال کنم. حالا تمتمی زمان گزارش می دهند که ما هر دو باید با هم باشیم. من، من وتو، تو، تو ومن.
بگذار تا موسیقی عشق تو درون من راه پیدا کند.

من ، من و تو، تو ، تو و من

نوشته شده در یکشنبه 86 مهر 29ساعت ساعت 1:0 صبح توسط همرنگ دریا| نظر بدهید
طبقه بندی: شعر

هنوز دهکده ما عادت خود را فراموش نکرده وشبها دراغوش مه می خوابد.هنوز رازهای ناشناخته بسیاری مانده،تاتوبرگردی.تعجب نکردم وقتی نقش خاطره ها راهمراه نیاوردی.تعجب نکردم وقتی صدای پرنده صبحگاهی را نمی شناختی.تعجب نکردم وقتی همه راازیاد برده بودی.کودکی _ همان کودکی ای که سایه بزرگسالی اش راسالهاست تحمل می کنم _ سرودی است که روحم را احاطه کرده.چه زود گذشت؛وقتی خورشید طلایی رنگ دهکده را،صبحهاوشبها به دوش می گرفتیم تا زخمهای کودکیمان را التیام بخشد.حال،پای برهنه،به دنبال تو امدم.شاید دلت بسوزدوکفشهایت، جاده را برگردد.
جام جم/ نوشته های آرتینا

نوشته شده در یکشنبه 86 مهر 22ساعت ساعت 9:0 صبح توسط همرنگ دریا| نظر بدهید
طبقه بندی: شعر

این غزل برای توست ای که مثل بارانی
می روی زاغوشم پیش من نمی مانی
بعد رفتنت این دل،دل نشد برای من
یادگاری ات اما این دو چشم بارانی
دلخوشم به دیدارت لحظه ای شده حتی
گفته بودی ام روزی، خون به دل تو می مانی
سهم من زدیدارت هر زمان همین بوده است
خنده های مصنوعی،گریه های پنهانی
قسمت تو ازاین دنیا،هرچه عشق وخوبی بود
سهم من ولی یک زخم،ان چنان که می دانی
من شبیه یک کولی،دوره گرد قلبت تو
قلب من ولی قصریست، تو همیشه مهمانی
زل زدن به چشمانت ،عادتم شده انگار
زل بزن به چشمانم ای که نور چشمانی

نوشته شده در یکشنبه 86 مهر 15ساعت ساعت 1:28 عصر توسط همرنگ دریا| نظر
طبقه بندی: شعر

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin