دیگر وقتی آب روی زمین داغ میریزد بوی نم خاک را استشمام نمی کنم... وقتی کنارشان می نشینم چادرم خاک نمی شود... دیگر حتی خورشید را هم نمی بینم... . . می خواهم چادرم خاکی شود... آفتاب داغ صورتم را بسوزاند... بوی خاک و یاس با هم مخلوط شوند... قاب عکسشان را ببینم و مادری که چه عاشقانه قاب عکس را نوازش میکند و خواهری که حسرت زده فقط نگاه می کند... باچه زبانی به مسئولان به ظاهر ،روشن فکر اینها رو بگوییم...! علیرضا یادت هست وقتی نماینده اشان آمد برای نظر سنجی ما کنار تو نشسته بودیم... غروب یکی از روزهای پائیزی بود... کاش می توانستم هر آنچه در دل دارم به زبان بیاورم... کاش... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما می خواهیم گلزار شهدا، ،گلزار عشاق باقی بماند نه اینکه تبدیل شود به موزه مدرن جنگ... چنان محو تماشایش شده بودم که کبودی رخش را نمی دیدم... آرام در گوشم زمزمه کرد:" از هر آنچه رنگ کبودست بیزارم...هر روز رخش کبودتر میشود..." یاد گل یاسش افتادم... از آن زمانی که گل یاس رفت، هر آنچه یاس بود خشکید... زندگی رفت... و تنها چیزی که ماند تنهایی بود... فقط کبودی روی صورت ماند... از هر آنچه رنگ کبودست بیزارم... از هر آنچه رنگ کبودست بیزارم... از هر آنچه رنگ کبودست بیزارم... مگو خون برجگر بود،مگو در شعله ور بود... بگو از آن زمانی ،که مادر پشت در بود... خدایــــــــــــــا جان زهرا در خطر بود... وای مادرم... وای مادرم... وای مادرم... خواهر عزیزم از بهشت و از کنار تمامی دوستان شهیدم، تولدت را تبریک میگم.... برادرت محمدرضا تورجی زاده . . . نمیتونم حسی رو که وقتی این پیامکو خوندم توصیف کنم... فقط میگم ممنونم برادرم و همچنین ممنونم آقای قافله شهداء که این پیامکو از طرف برادرم برام فرستادید... نمیتونم چیزی بگم فقط وقتی یک ماه پیش اینو متوجه شد انگار آب سرد ریختن رو سرم... داغون شدم... خدایا حال این دنیا عجیبه... همرنگ دریا باز تنها و غریبه... قبل از شهادتشون دعا کردن که شب هفتمشون ،اول مهمانها غذا بخورند بعد دعای کمیل بخونند... شب هفتم این شهید بزرگوار دقیقا مصادف شد با اولین رو ماه مبارک رمضان (مهمانها اول افطار کردند بعد دعای کمیل خواندن)... امروز 23 تیر تولدشون هست و همچنین تاریخ شهادتشون به ماه قمری... فقط هفت روز مانده به ماه مبارک رمضان... تولد 48 سالگی و شهادت 25 سالگیتون مبارک... یا زهـــــــــــرا(سلام الله علیها) تمام سلولهای بدنم با یکدیگر ندای : خواب خواب خواب خواب خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــواب را سر می دهند....
By Ashoora.ir & Night Skin