پيام

همرنگ دريا
89/5/10

+ درويش سينه اش را صاف مي کند و مي گويد: _ اولا حکما مي دانيد، نبش قبر حرام است. مگر به شروطي... زن ابستن باشد و بچه اش زنده باشد يا کسي باشد که احتمال زنده بودنش برود... در ثاني ... (درويش رو مي کند به سمت من) تو که مي داني! حقش اين بود که در قطعه ي شهدا دفن شود... و کذلک نجزي المومنين! يادت که هست... اين تاي تمّتِ کتابش است... مَن عَشَّقَ فَعَفَّ ثُمَ ماتَ ماتَ شهيدا...

حسان 90/1/23

درويش مصطفا ما را رها مي کند و مي رود.انگار قدم هايش را مي شمارد.هر قدم مي گويد: يا علي مددي! ..........http://zrb70.parsiblog.com/-1193948.htm

به به سلام همرنگ جون. خوبي؟ ميبينم كه برام كتاب آوردي

سلام سميه جان. ممنونم. شما چطوري؟ از اونجاي كه خيــــــــــــــــــــلي دوست دارم بازم برام كتاب هديه اوردم... من كساي رو كه دوست داشته باشم بهشون كتاب هديه مي دم... اين تقديم به تو و بقيه بچه هاي گل پيام رسان...

اينجوري كه به درد نميخوره. بيا خ آدرس بدم برام پست كن. :دي

نه ديگه... عزيزم دانشجوي اينده اي گفتن، پشت كنكوري گفتن، اخه تو از من چه توقعي داري؟هان؟:دي

اههههههههههههههههههههه هميني كه هست بايد بفرستي

سلام دوست عزيز صبح تون بخير

ان شاالله سال ديگه رفتم نمايشگاه كتاب، از نشر سوره برات اينو مي خرم...:دي

سال آينده ؟؟؟ !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سلام. صبح شما هم بخير@افكار سادات افغانستان... اره سميه جان. سال ديگه ارديبهشت ماه:دي

توماه تولد من برگزار ميشه. پس واجب شد كادوي جشن تولدم رو بدي :دي

چشم. به روي چشمم:دي... البته اگه تا اون موقع منو پيداكردي :دي

اين منِ او چقدر جلدش نوئه!؟ مثل مال من نيس كه خونديش! چون عطيه جونت قبلاً جيگرش رو درآورده بود...!

همرنگ جان بيخيال كادوش شو....قيمتش سر به فلك گذاشته!!:))

گنجشك جونم تقصير خودت كتاباتو مي دي به همه، مگه من گفتم بده عطيه؟راست مي گيد ساقي رضوان جان...خوشحالم كه خوشتون اومده اقا اميد...