پيام
+
نشاني ات را گم كردم؛از مادرت پرسيدم،گفت: قطعه 62 رديف اول... يادم افتاد ميگفتي قطعه، همان غزل است اگر سر نداشته باشد ، و تو همان غزل بودي اما قطعه قطعه...

*-عشق الهي*
90/12/19
همرنگ دريا
مادر گفت: نرو، بمان! دلم ميخواهد پسرم عصاي دستم باشد. گفت: هرچه تو بگويي. فقط يک سؤال؛ ميخواهي پسرت، عصاي اين دنيايت باشد يا آن دنيا. مادر چيزي نگفت و با اشک بدرقه اش کرد....
همرنگ دريا
http://zrb70.parsiblog.com/MLink/?5406774
*ابرار*
:(تو همان غزل بودي اما قطعه قطعه
همرنگ دريا
:((
نشريه حضور ░
:(((
همرنگ دريا
مَن طَلَبَني وَجَدَني وَ مَن وَجَدَني عَرَفَني وَ مَن عَرَفَني عَشَقَني وَ مَن عَشَقَني عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلي دِيَتُه وَ مَن عَلي دِيَتُه وَ اَنَا دِيَتُه ...
همرنگ دريا
هرکس من را طلب مي کند مي يابد مرا، و کسيکه مرا يافت مي شناسد مرا، و کسيکه من را دوست داشت، عاشق من مي شود و کسيکه عاشق من مي شود، من عاشق او مي شوم و کسيکه من عاشق او بشوم، او را مي کشم و کسيکه من او را بکشم، خونبهايش بر من واجب است، پس خون بهاي او من هستم...