می گویند یکی از همین روزها تومی ایی،می گویند تومی ایی تا عدل وداد رابرپاکنی ونهال شادی رادردل تک تک مردم بنشانی.گفته اند ازراه دور خواهی امد وماهمچنان چشمهایمان رابه جاده دوخته ایم تا مقدمت را گلباران کنیم ای امید ما اللهم عجل لولیک الفرج یک عبور عاشقانه..... راستش روایت دوست داشتن وعشق را تا حالا فقط در کتابها خوانده بودم .چند باری هم به زور خواستم عاشق شوم،اما نشد.یک چیزی کم بود که نمی دانستم چیست .تو که امدی فهمیدم در تمام لحظه های زندگی ام تورا کم داشته ام.تو که امدی خیلی چیزها رافهمیدم ...به خودم گفتم هنوز اتفاقی نیفتاده: هنوز چیزی تغییر نکرده،باید خیلی زود جلویش را گرفت. اما چشم که باز کردم دیدم تو ناممکن ترین ارزوی زندگی ام هستی ومن هیچ راه فراری از تو ندارم. تو همه جا بودی :لابلای خطوط کتابها،پشت پنجره های غریبه واشنا،در پیچ وخم کوچه ها،انگار خسته نمی شدی ومن هرقدر بیشتر دست وپا می زدم،بیشتر فرو می رفتم.گفتم شاید باندیدنت از پس خودبرایم. اما خوب ،گفتن ندارد...نشد.تصمیم گرفتم بی سروصدا با این اتشی که به جانم افتاده بسازم. فکر می کردم اگر روزی به تو بگویم چه به روزم اورده ای، یا خواهی خندید یا دلت خواهد سوخت.می دانستم پاسخ تو به این احساس هر چه باشد تمام زندگی ام را ویران می کند و من می مانم و ویرانه هایی که یادگار توست.حالا برای من فقط خاطره صدایت از ان همه لحظه باقی مانده . تو برای من پلی بودی میان رویا وبیداری وترانه ای برای روح خسته ام.اما من برای تو فقط یک عبور ساده بودم. شاید روزی برسد که دیگر به تو فکر نکنم.... جام جم/نوشته ارتینا دلتنگی تنهاییم بیشتروبیشتر شده وافتاب دلم دیگر طلوع نمی کند. ای یاس های باغ سر نوشتم کی می توان همرنگ شما شد؟ می خواهم با پرستو های مهاجر همسفر شوم و به جایی بروم که چراغ امید در قلبها روشن باشد. دوستت دارم... تورا به جای کسانی که نشناخته ام دوست می دارم. تورا به خاطر همه ی روزگارانی که نمی زیستم دوست می دارم. تو را به خاطر تمام برفهای که اب شدند وگلهای که روئیدند دوست می دارم. تورا به خاطر دوست داشتن دوست می دارم. تو را به خاطر تمام کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم. تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم. به نام یگانه خالق هستی سلام می دونستم کسی نگرانم نمی شه ولی بعد از مدتها امدم سلامی خدمت دوستان بدم .
من عاشق تو هستم وبدون تو نمی توانم زندگی کنم.
اما این عشق نیست،گرسنگی است.
شما نمی توانید در ان واحد هم کسی را دوست بدارید وهم بی تابانه نیازمندش باشید.
عاشق واقعی کسی است که معشوق خود را ازاد می گذارد تا خودش باشد. در عشق اجباری نیست. عشق یعنی امکان انتخاب به معشوق دادن. برای انکه کسی یا چیزی را به دست اوری، رهایش کن!
بر گرفته از کتاب : آخرین راز شاد زیستن .
وقتی غروب را دیدم، یادش کردم.
وقتی باران را دیدم، یادش کردم.
وقتی.................................
در تمامی لحظات زندگی ام یادش کدرم.
ولی او چه؟؟؟؟؟
ایا وقتی پاییز رادید،یادم کرد؟
ایا وقتی غروب را دید، یادم کرد؟
ایا وقتی باران را دید، یادم کرد؟
نمی دانم...............................
شاید نه، شاید هم اری
بگذار تا زیر پلک هایت مخفی شوم تا نگذارم نگاه دیگری به تو بیفتد. بگذار تا سایه تو باشم وپشت سرت تو را دنبال کنم. حالا تمتمی زمان گزارش می دهند که ما هر دو باید با هم باشیم. من، من وتو، تو، تو ومن.
بگذار تا موسیقی عشق تو درون من راه پیدا کند.
من ، من و تو، تو ، تو و من
جام جم/ نوشته های آرتینا
می روی زاغوشم پیش من نمی مانی
بعد رفتنت این دل،دل نشد برای من
یادگاری ات اما این دو چشم بارانی
دلخوشم به دیدارت لحظه ای شده حتی
گفته بودی ام روزی، خون به دل تو می مانی
سهم من زدیدارت هر زمان همین بوده است
خنده های مصنوعی،گریه های پنهانی
قسمت تو ازاین دنیا،هرچه عشق وخوبی بود
سهم من ولی یک زخم،ان چنان که می دانی
من شبیه یک کولی،دوره گرد قلبت تو
قلب من ولی قصریست، تو همیشه مهمانی
زل زدن به چشمانت ،عادتم شده انگار
زل بزن به چشمانم ای که نور چشمانی
ای کبوتران اسمان سرنوشتم، کجائید؟
By Ashoora.ir & Night Skin